هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

دست خط
#

گل آفتاب گردون

گل آفتاب گردون

گل آفتاب گردون

گل آفتابگردونمون آب می‌خواست و ما دستمون بند بود. آب می‌خواست، ما اونجا نبودیم، ندیدیم، نرسیدیم. گل آفتابگردونمون پژمرد و ما توجه نکردیم. خندیدیم و بهش پشت کردیم. خیال کردیم زندگی باید مهم‌تر از یه گل باشه، ولی خبر نداشتیم گل، خود زندگیه.

گل احساس‌مون، گل عشقمون، گل درون‌مون. گلی که باید زنده نگهش می‌داشتیم ولی هم تو و هم من گاهی کردیم. من یه آدم بودم با سایه و نور خودم، دیگران هم بودند با سایه و نور خودشون. همه همینن. یه وجود پر از سایه و نور. آسمونی که گاهی خورشید داره و گاهی ابر و گاهی طوفان. طبیعت آدم اینه که عالی باشه ولی نقص داشته باشه. ذات ما رو این‌طور آفریدن. ما رو درست کردن که پشت و ترین بپذیریم. ما رو درست کردن که زندگی کنیم و شاید مشکل از من باشه که گاهی سایه‌های آدم‌ها رو فراموش می‌کنم.

فهمیدم باید به سایه‌ها زمان بدم تا هرچقدر می‌خوان جنگ و جدالشون رو با خودشون و دیگران

آخرین مقالات

گل آفتاب گردون

گل آفتابگردونمون آب می‌خواست و ما دستمون بند بود. آب می‌خواست، ما اونجا نبودیم، ندیدیم، نرسیدیم. گل آفتابگردونمون پژمرد و ما توجه نکردیم. خندیدیم و بهش پشت کردیم. خیال کردیم زندگی باید مهم‌تر از یه گل باشه، ولی خبر نداشتیم...