قصههای شخصی
لحظههای ناتمام
درد و امید
فلسفه و نگاه عمیق
رویای دستنیافتنی
نامههای نانوشته
ارسال دست خط
دست خط
دستخط جاییه برای نوشتن و شنیده شدن، بدون قضاوت و بدون اسم اجباری. اینجا قصهها زنده میشن—هم در کلمات، هم در صدا—و هر احساس، حتی درد و شکستن، راهی برای بیان پیدا میکنه.
جایی برای گفتنِ ناگفتهها
اینجا میتونی حرفایی رو که هیچوقت جایی نگفتی، بنویسی. قصهات، حسات، حتی دردات، همه اینجا جایی برای شنیده شدن دارن.
ناشناس، اما موندگار
گاهی بعضی قصهها رو باید بدون اسم نوشت. اینجا کسی قضاوتت نمیکنه، فقط کلماتت خونده و حس میشن.
امنیت قصهها، اولویت ماست
اینجا «دستخط»، جاییه که میتونی بدون نگرانی بنویسی. قصههای تو در امانن، حریم خصوصیت حفظ میشه، و هیچچیز بدون رضایتت منتشر نمیشه.
نظرات شما، پلی برای پیشرفت ماست
همیشه دوست داشتم نوشتههام رو جایی منتشر کنم، ولی هیچ جا رو مناسب نمیدیدم تا با «دستخط» آشنا شدم. اینجا نهتنها نوشتههام خونده میشن، بلکه حس میشن.

امیر
بعضی قصهها رو که میخونم، انگار تکههایی از زندگی خودمه که یکی دیگه نوشته. اینجا یه جاییه برای احساسات مشترک، برای قصههایی که ما رو به هم وصل میکنه.

نرگس
یکی از بهترین بخشهای «دستخط» اینه که میتونم قصهها رو به صورت صوتی هم بشنوم. وقتی کسی داستانی رو با صداش روایت میکنه، حسش رو خیلی عمیقتر درک میکنم.

سعید
نوشتن همیشه برام سخت بود، اما اینجا یاد گرفتم که لازم نیست نویسنده باشم تا بتونم حرف دلم رو روی کاغذ بیارم. «دستخط» یه گوش شنوا برای همهی ماست.

الهام
هر بار که میام اینجا، انگار وارد یه دنیای دیگه میشم. بعضی قصهها اشکم رو درمیارن، بعضیا بهم امید میدن، بعضیا هم فقط باعث میشن چند دقیقه فکر کنم. اینجا یه جای خاصه…

کاوه
دست خط های ارسالی

گل آفتاب گردون
گل آفتابگردونمون آب میخواست و ما دستمون بند بود. آب میخواست، ما اونجا نبودیم، ندیدیم، نرسیدیم. گل آفتابگردونمون پژمرد و ما توجه نکردیم. خندیدیم و بهش پشت کردیم. خیال کردیم زندگی باید مهمتر از یه گل باشه، ولی خبر نداشتیم...
همراهی شما، دلگرمی برای ماست
کانال تلگرام
ایمیل

واتس آپ
اینستاگرام
نظرات شما، پلی برای پیشرفت ماست

گل آفتاب گردون
گل آفتابگردونمون آب میخواست و ما دستمون بند بود. آب میخواست، ما اونجا نبودیم، ندیدیم، نرسیدیم. گل آفتابگردونمون پژمرد و ما توجه نکردیم. خندیدیم و بهش پشت کردیم. خیال کردیم زندگی باید مهمتر از یه گل باشه، ولی خبر نداشتیم گل، خود زندگیه. گل احساسمون، گل عشقمون، گل درونمون. گلی که باید زنده نگهش میداشتیم ولی هم تو و هم من گاهی کردیم. من یه آدم بودم با سایه و نور خودم، دیگران هم بودند با سایه و نور خودشون. همه همینن. یه وجود پر از سایه و نور. آسمونی که گاهی خورشید داره و گاهی ابر و گاهی طوفان. طبیعت آدم اینه که عالی باشه ولی نقص داشته باشه. ذات ما رو اینطور آفریدن. ما رو درست کردن که پشت و ترین بپذیریم. ما رو درست کردن که زندگی کنیم و شاید مشکل از من باشه که گاهی سایههای آدمها رو فراموش میکنم. فهمیدم باید به سایهها زمان بدم تا هرچقدر میخوان جنگ و جدالشون رو با خودشون و دیگران
تو دست خط چه خبره ؟
-
+50 دست خط ارسالی
-
+40 محتوا صوتی
-
+13 محتوا متنی
- تو هم قصه خودتو ارسال کن
نظر خود را در قالب یک ویدیو برای ما ثبت کنید
حجم فایل: کمتر از 200 مگابایت- حجم فایل:
- آپلود شده:
خانواده دست خط

پیمان قنبر
طراح رابط کاربری
زهره قیور
طراح رابط کاربری
علی کاظمی
طراح رابط کاربری
علی کاظمی
گرافیست
زهره قیور
طراح رابط کاربری
علی کاظمی
گرافیست
علی کاظمی
طراح رابط کاربری
زهره قیور
طراح رابط کاربری
علی کاظمی
گرافیستتماس با ما
سلام، خسته نباشید.
وقتی برای اولین بار قصهام رو اینجا نوشتم، حس عجیبی داشتم… انگار یه باری از روی دلم برداشته شد. خوندن داستانهای بقیه هم حس خوبی داره، مثل یه گفتوگوی صمیمی با آدمهایی که شاید هیچوقت نبینمشون.(رزرو بلیط) را بصورت حرفه ای دارم.چه اقدامی باید انجام بدم
بصورت حرفه ای دارم.چه اقدامی باید انجام بدم
لیلا