بعضی قصه‌ها نه پایان دارن، نه شروع…
فقط لازمن شنیده بشن.

توی این دنیا که همه دنبال جوابن، شاید تو فقط دنبال شنیده شدن باشی.
«دست‌خط» جاییه برای قصه‌های واقعی  همونی که سال‌هاست نگفتی

۱۰

قصه‌ ارسال‌شده

۱۰۰

بار شنیده شدن

۹۰٪

حس رضایت کاربران

۵

منتور فعال

چرا دست خط ؟‌

با خیال راحت بنویس، منتشر کن، و خودت رو بشنو...

امنیت و ناشناس‌بودن کامل

هیچ‌کس نمی‌فهمه نویسنده‌ی قصه کیه.
نوشته‌هات فقط با اجازه‌ی خودت منتشر می‌شن  بدون نام، بدون ردپا.

نوشتن برای آرام شدن، نه لایک گرفتن

اینجا جاییه که بدون فیلتر و بدون قضاوت می‌تونی حرف دلتو بزنی.
نوشتن یه جور رها شدنه… حتی اگه هیچ‌کس نخوندش.

قصه‌هاتو می‌تونی بشنوی

نوشته‌ت با صدای واقعی (یا صدای انتخابی) خونده می‌شه
شنیدن حرف‌های خودت، گاهی بیشتر از نوشتنش اثر داره…

اتصال به آدم‌هایی که می‌فهمنت

گاهی یه جمله‌ از قصه‌ی تو، چراغ راه کسی دیگه‌ست.
اینجا کسی قضاوت نمی‌کنه؛ فقط می‌شنوه و شاید حس کنه.

بزرگ شدن یعنی راه رفتن با زخم‌ها

دوستی می‌گفت بزرگ شدن یا بلوغ یعنی ادامه دادن.یعنی اینو فهمیده باشی که تو هر شرایطی باید ادامه بدی، زندگی...

قصه منو گوش کن
خوشحالیِ بی‌دلیل

گوشیمو تو ماشین آقای اسنپ جا گذاشتم.به خودم زنگ زدم، گفتم گوشیم تو ماشینتون جا مونده.گفت آره، نگران نباش، من...

قصه منو گوش کن
خوشحالیِ ناتمام

یه جمله‌ای این چندوقت مدام توی ذهنم تکرار میشه:«جایی رو ترک کردم که در اونجا خوشحال نبودم، اما ترک اونجا...

قصه منو گوش کن
چند وقته که دارم حسش می‌کنم.گاهی مبهم و گاهی شفاف حسش می‌کنم.

میشه گفت یه مرحله از بودن، از راه نرفته، تجربه‌های نداشته، زندگی‌های نکرده. یه فصلیه که خیلی چیزا اینجا برات...

قصه منو گوش کن
کاش تو دنیا مشکلی به اسم مشکل روانی وجود نداشت

کاش تو دنیا مشکلی به اسم مشکل روانی وجود نداشت، کاش همه روح‌ها سالم بودن، سال‌هاست باکسی زندگی می‌کنم که...

قصه منو گوش کن
می‌خواستم بگم، اما دیگه نبود…

می‌خوام اینطوری شروع کنم… وقتی که دنیا برام قشنگی نداشت یا شاید بهتره اینطوری بگم، وقتی دنیا تو اوج جوزی...

قصه منو گوش کن
گل افتابگردون

گل آفتابگردونمون آب می‌خواست و ما دستمون بند بود. آب می‌خواست، ما اونجا نبودیم، ندیدیم، نرسیدیم. گل آفتابگردونمون پژمرد و...

قصه منو گوش کن

قصه دست خط

همه‌چیز از یه جمله شروع شد؛
یه جمله‌ی ساده که تو دل یه دفتر خط‌دار نوشته شد:
«کاش می‌شد بی‌اسم، فقط یه بار، حرفام رو بگم…»

اون لحظه هنوز نمی‌دونستیم قراره این جمله تبدیل بشه به یه راه، یه خونه، یه فضا برای نوشتن چیزهایی که هیچ‌وقت گفته نشده بودن.
«دست‌خط» همون جایی شد که آدم‌ها توش می‌نویسن، گوش می‌دن، و شاید برای اولین بار… شنیده می‌شن.

تیمی که پشت صدای «دست‌خط» ایستاده

  • مهرداد – چشم قصه‌ها

    وقتی قراره یه حس، توی تصویر جا بشه، مهرداده که اون لحظه رو شکار می‌کنه. از قاب‌های ویدیویی تا تدوین، هر تصویر توی دست‌خط از زاویه‌ی نگاه اون گذشته. مهرداد کسیه که تصویرها رو به روایت تبدیل می‌کنه.
  • نیلوفر – قلب تپنده‌ی ایونت‌ها

    وقتی فضا باید صمیمی، امن و دقیق باشه، نیلوفر پیداش می‌شه. همه چیز رو با دقت، همدلی و یه جور نظمِ دوست‌داشتنی جلو می‌بره. تو هر ایونت دست‌خط، رد پای نیلوفر هست.
  • محبت – معمار کلمات

    همون‌قدر که اسمش خاصه، محتواهاشم با حوصله و حس نوشته می‌شن. محبت نه‌تنها ایده‌پردازه، بلکه خوب می‌دونه چطور یه مفهوم رو با زبون ساده و دلنشین تعریف کنه.
  • مبینا – جرقه‌ی بی‌وقفه

    بعضی وقتا یه ایده، یه جمله، یا حتی یه سؤال کوچیک از مبینا… مسیر کل تیم رو عوض می‌کنه. مبینا اون ذهن پر از جرقه‌ست که همیشه یه راه تازه تو آستینش داره.
  • پیمان – صدای پشت صداها

    دست‌خط از دل دغدغه‌هاش بیرون اومد. نه برای اینکه خودش بیشتر دیده شه، بلکه برای اینکه آدم‌ها بتونن خودشون رو بی‌اسم و بی‌ترس روایت کنن. پیمان بیشتر شنونده‌ست تا رهبر؛ همیشه پشت صداهایی که قراره شنیده بشن.

دست‌خط، جایی برای نوشتن بدون پیچیدگی

توی «دست‌خط» لازم نیست کاربر حرفه‌ای باشی یا دنبال لایک بگردی.
همه‌چیز طوری طراحی شده که بتونی راحت بنویسی، صداش کنی، و بری.
بدون اسم، بدون اجبار — فقط خودت باش.