توی این دنیا که همه دنبال جوابن، شاید تو فقط دنبال شنیده شدن باشی.
«دستخط» جاییه برای قصههای واقعی همونی که سالهاست نگفتی
قصه ارسالشده
بار شنیده شدن
حس رضایت کاربران
منتور فعال
هیچکس نمیفهمه نویسندهی قصه کیه.
نوشتههات فقط با اجازهی خودت منتشر میشن بدون نام، بدون ردپا.
اینجا جاییه که بدون فیلتر و بدون قضاوت میتونی حرف دلتو بزنی.
نوشتن یه جور رها شدنه… حتی اگه هیچکس نخوندش.
نوشتهت با صدای واقعی (یا صدای انتخابی) خونده میشه
شنیدن حرفهای خودت، گاهی بیشتر از نوشتنش اثر داره…
گاهی یه جمله از قصهی تو، چراغ راه کسی دیگهست.
اینجا کسی قضاوت نمیکنه؛ فقط میشنوه و شاید حس کنه.
دوستی میگفت بزرگ شدن یا بلوغ یعنی ادامه دادن.یعنی اینو فهمیده باشی که تو هر شرایطی باید ادامه بدی، زندگی...
گوشیمو تو ماشین آقای اسنپ جا گذاشتم.به خودم زنگ زدم، گفتم گوشیم تو ماشینتون جا مونده.گفت آره، نگران نباش، من...
یه جملهای این چندوقت مدام توی ذهنم تکرار میشه:«جایی رو ترک کردم که در اونجا خوشحال نبودم، اما ترک اونجا...
میشه گفت یه مرحله از بودن، از راه نرفته، تجربههای نداشته، زندگیهای نکرده. یه فصلیه که خیلی چیزا اینجا برات...
کاش تو دنیا مشکلی به اسم مشکل روانی وجود نداشت، کاش همه روحها سالم بودن، سالهاست باکسی زندگی میکنم که...
میخوام اینطوری شروع کنم… وقتی که دنیا برام قشنگی نداشت یا شاید بهتره اینطوری بگم، وقتی دنیا تو اوج جوزی...
گل آفتابگردونمون آب میخواست و ما دستمون بند بود. آب میخواست، ما اونجا نبودیم، ندیدیم، نرسیدیم. گل آفتابگردونمون پژمرد و...
همهچیز از یه جمله شروع شد؛
یه جملهی ساده که تو دل یه دفتر خطدار نوشته شد:
«کاش میشد بیاسم، فقط یه بار، حرفام رو بگم…»
اون لحظه هنوز نمیدونستیم قراره این جمله تبدیل بشه به یه راه، یه خونه، یه فضا برای نوشتن چیزهایی که هیچوقت گفته نشده بودن.
«دستخط» همون جایی شد که آدمها توش مینویسن، گوش میدن، و شاید برای اولین بار… شنیده میشن.
توی «دستخط» لازم نیست کاربر حرفهای باشی یا دنبال لایک بگردی.
همهچیز طوری طراحی شده که بتونی راحت بنویسی، صداش کنی، و بری.
بدون اسم، بدون اجبار — فقط خودت باش.